از سکوتم بپرس وقتی ساکت میشوم لابد همه ی درد دل هایم را برده ام پیش خدا
***********************
پایانی برای قصه نیست!ن بره ها گرگ میشوند,ن گرگ ها سیر!خسته ام از جنس قلابی آدم ها ,دار میزنم خاطرات کسی را ک مرا دور زد,حالم خوب است,اما گذشته ام درد میکند...
***********************
به صدایت که معتاد شوم خواهی رفت!!!بعد رفتنت هر روز خاطره تزریق خواهم کرد....
***********************
چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار خیانتش وجودت له شده....
***********************
کدامین چشمه سمی شد که آب از آب میترسد و حتی ذهن ماهیگیر از قلاب میترسد گرفته دامن شب را سکوتی آنچنان مبهم که اشک از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب میترسد....
***********************
میسپارمت ب لبخندها ...گرچه خودم مهمان بغضهای بی دلیلم....
***********************
چه زخم هایی بر دلم خورد تا یاد گرفتم هیچ نوازشی بی درد نیست!!
***********************
هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته در میاورم ام اندکی نمک به رویش ,دوباره بر جایش میگذارم از قول من به آن لعنتی بگویید خیالش تخت من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفا دارم...
|
امتیاز مطلب : 117
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26