می خواستم بمانم، رفتم
می خواستم بروم، ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم من بودم که نبودم
گاهی آنقدر نیستم ، آنقدر گم شده ام که حتی دیگر نمی توانم بروم
گاهی عادت وادار به ماندن می کند
گاهی دوست داشتن آخرین دلیل ماندن است. اگر چه لحظاتی ست که ماندن ویرانیست
رفتن همیشه جسارت میخواهد، پس اول باید خود را یافت تا بعد...
سفره ی دل مرا در باد کسی گشوده نخواهد یافت
من خواب یک ستاره ی صبور زیر بالش ابرهای راحله دیده ام
یا باد می آید و آسمان را خواهد روفت یا شاید کرامتی شد و باران بارید ...
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7