امروز برایت می نویسم امروز که روزی است ساکت و زیبا چشمانم را می بندم لبخند می زنم
لبخند میزنم به شکوه عشق که به یاد توام باز وباز ... و همیشه.
می اندیشم آیا لحظه ای هست که به یاد تو نباشم؟
می اندیشم به وقت اندوه ...
به وقت گریه ...
به وقت دلتنگی ...
به وقت خنده ...
و می بینم
که یادم چه وفادار بوده به یادت.
برایت می نویسم
برای تو که از روحم به من نزدیکتری
مینویسم که دوستت دارم.
آه خدایا!
این دوست داشتن را چقدر دوست دارم...
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11