|
|
|
|
|
یک شنبه 11 دی 1390 ساعت 15:28 |
بازدید : 432 |
نوشته شده به دست غـــریــبــه |
( نظرات )
وقتـی که رفـت
حتـی خود ِ خـدا هم سرش را پاییـن انـداخت و گـفت
دیـگـر امـیـدی نـیـسـت . . .
من ازت خاطره دارم
چه جوری یادت بیارم
ما روزای خوبی داشتیم
همشون و جا گذاشتیم
چند روزه میشه که رفتی
اما انگاری یه ساله
بیشتر از این نمی تونم
بی تو خوشبختی محاله
کجاس اون خاطره هامون
چی شد اون حال و هوامون
چقده دل نگرونم، واسه ی آرزوهامون
واسه ی آرزوهامون کجاس اون خاطره هامون
چی شد اون حال و هوامون
چقده دل نگرونم، واسه ی آرزوهامون
واسه ی آرزوهامون تو که بی نام و نشونی کجا دنبالت بگردم
چرا من تنها بمونم آخه من کاری نکردم
دیگه طاقتم تمومه کاشکی حالم و بدونی
دارم از نفس می افتم کاش خودت رو برسونی
کجاس اون خاطره هامون
چی شد اون حال و هوامون
چقده دل نگرونم، واسه ی آرزوهامون
واسه ی آرزوهامون
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
|