در سکوت شب تنهایی خود را در آغوش گرفته و بیصدا گریه را سر دادم شاید که این اشکها کمی مرا تسکین دهد شاید که این سکوت دل بیقراره مرا به آرامش فرا خواند.اینجا قلبی شکسته فریاد خود را در دل شب با تمام وجود فریاد میزنم به این امید که شاید خود مرهمی بر زخمهای دل خود باشم ، اشکها لبخند را زیر لب زمزمه می کنند...
میخوام به سردی شبهام بخندم... میخوام به پوچی فردام بخندم... وقتی میبینمت با دیگرونی... تو اوج گریه هام میخوام بخندم... میخوام داد بزنم تنهای تنهام... میخوام وقتی میگم تنهام بخند.
باز به ان شبهای تنهاییم برگشتم باید به اینم بخندم
ازیه اخلاق بچه ها خیلی خوشم میاد:قهركه مي كنند زود آشتي مي كنند چون كينه ندارند.
مانده ام تنها تنها با غم تو
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3