تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است...
دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنجهای عالم را
در رگهایم جاری کرد !
درد هایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد٬ دوری از تو حسرتی عمیق
به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای دردناک داغ ستم
پوشاند . دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش ٬ برای
داشتنش داشتم. دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند
به دست خویش از کسانی که دوستشان دارم کنده شوم .
در انسوی مرزها دوست داشتن گناه است ٬ حق من نیست ٬ به اتش گناهی
که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند ....
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1