الهی
در شگفتم از آنکه کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد
ولی خویش را نمیکاود تا به مخزن حقائق برسد . . .
.
.
.
پروردگارا
یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم
و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم .
زیرا در سودای هر انسانی ” روح تو ” خانه گزیده . . .
.
.
.
خطا از من است، می دانم.
از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم
.
.
.
مسئله این نیست که خدا را می بینیم یا نمی بینیم،
مسئله اینست که با خداست که می بینیم . . .
.
.
.
خدایا تو خود میدانی انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه زجر میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.
.
.
.
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپویم
هر صبح در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم او همه من، من همه اویم
.
.
.
الهی
در جلال، رحمانی ، در کمال، سبحانی
نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی
نه کَس به تو ماند و نه به کَس مانی
پیداست که در میان جانی، بلکه زنده به چیزی است که تو آنی
.
.
.
خداوندا! نان از تو می خوریم و فرمان از شیطان می بریم.
ما را ببخش . . .
.
.
.
الهی
دیگران مست شرابند و من مست ساقی
مستی ایشان فانی است و از من باقی . . .
.
.
.
وقتی عبارت ” خدا را به یاد داشته باش ” را می خوانم
در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک می کنم . . .
.
.
.
خدایا چه اندازه به من لطف دارى با این نادانى عظیم من
و چقدر به من مهر دارى با این کردار زشت من
.
.
.
توبه بر لب ، سبحه بر کف ، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما . . .
.
.
.
الهى بى پناهان را پناهى
به سوى خسته حالان کن نگاهى
مرا شرح پریشانى چه حاجت
که بر حال پریشانم گواهى
.
.
.
بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم
…و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم
روی هرحادثه ای، حرفی از مهر زدیم
از تو من میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟
.
.
.
ایزد منان تویی تو
خدایا ایزد منان تویی تو خدایا قادر رحمان تویی تو
تو موجودات عالم خلق کردی پدید آرنده ی کیهان تویی تو
سراسر بر جهان آفرینش محیط و صاحب فرمان تویی تو
سزاوار ثنایی و ستایش جهان دارنده و یزدان تویی تو
سریر پادشاهی در خور توست به مخلوق جهان سلطان تویی تو
بری از عیب و عار استی و از نقص شکوه و مجد و فرد و شان تویی تو
گهی عزت دهی و گاه ذلت منزه هستی و سبحان تویی تو
پناه جمله ی درماندگانی خبیر از ظاهر و پنهان تویی تو
خطاپوش و رحیمی و کریمی دل دلداده را جانان تویی تو
سمیعی و صمد فتاح و نوری ضیاء مطلق و تابان تویی تو
خلائق فانی و تو لایموتی به عالم حی و جاویدان تویی تو
عظیمی و غنی،خلاق و رزاق خدای مرسل قرآن تویی تو
علیمی و احد،جبار و قهار نشان و آیت و برهان تویی تو
تو ستار عیوب و پرده پوشی جفا و عدل را میزان تویی تو
کبیری منتقم،قدوس و خالق شکور و مالک رضوان تویی تو
دهی جان و ستانی جان ز مخلوق به دنیا اول و پایان تویی تو
تو را از جان و دل یا رب پرستیم که قطب و مظهر ایمان تویی تو
خطاکاریم خدایا بارالها امید عاصیان تنها تویی تو
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2