نگفتم: برگرد و يک بار ديگر به من فرصت بده.
وقتي پرسيد دوستش دارم يا نه،
رويم را برگرداندم،
حالا او رفته، و من
تمام چيزهايي را که نگفتم، مي شنوم.
نگفتم: عزيزم، متاسفم، چون من هم مقصر بودم.
نگفتم: اختلاف ها را کنار بگذاريم،
چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است.
گفتم: اگر راهت را انتخاب کرده اي،
من آن را سد نخو اهم کرد.
حالا او رفته، و من
تمام چيزهايي را که نگفتم، مي شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشک هايش را پاک نکردم
نگفتم: اگر تو نباشي، زندگي ام بي معني خواهد بود.
فکر مي کردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد.
اما حالا، تنها کاري که مي کنم
گوش دادن به چيزهايي است که نگفتم.
نگفتم: باراني ات را درآر...
قهوه درست مي کنم و با هم حرف مي زنيم.
نگفتم: جادهء بيرون خانه
طولاني و خلوت و بي انتهاست.
گفتم: خدا نگهدار، موفق باشي،
خدا به همراهت. او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چيزهايي که نگفتم، زندگي کنم.
زندگي چيزي جز يک دروغ بزرگ نيست !!!
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9