.
نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم
تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !
.
.
.
میدانی تنهایی کجایش درد دارد !؟
“انکارش” . . .
.
.
.
با گفتن : “عزیزم جایت خالیست”
نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر
فقط دلخوش می شوم که هنوز بود و نبودم برایت مهم است . . .
.
.
.
سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود
بپرس چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟
.
.
.
فرهاد میدانست صد سال نمیتواند کوه را بکند
فقط میخواست یک عُمر اسمش را با “شیرین” بیاورند . . .
.
.
.
حضور آرامت مدتهاست در کنارم نیست
ولی یاد تو مهمان همیشگی قلبم است . . .
.
.
.
من می بافم … او نیز می بافد …
من برای او کلاه تا سرش را گرم کنم
او برای من دروغ تا دلم را گرم کند . . .
.
.
.
تو که عشقو تو ویرونی ندیدی / شب سر در گریبونی ندیدی
نمی دونی چه دردی داره دوری / تو که رنگ پریشونی ندیدی . . .
.
.
.
اینجا بجز دوری تو
چیزی بمن نزدیک نیست . . .
.
.
.
من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست / آرزویم نظری روی تو و دیدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم / با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم . . .
.
.
.
لعنتی
تمام این مدت دل داشتی و حکم لازم نکردی!؟
.
.
.
کاش خبر از این دل تنگم داشتی / کاش خبر از غصه و آهم داشتی
این دل شده مبتلا به تو ای دوست / کاش مرهمی برای دردش داشتی . . .
.
.
.
محبت چشمه ایست از جنس نور / هم ارادت هم سلام از راه دور . . .
.
.
.
تا زمانی که دلم پیش خدا پر نکشد / تا زمانی که اجل خط و نشانی نکشد
دارمت دوست به حدی که خدا می داند / راز این قصه ، فقط باد صبا می داند . . .
.
.
.
شاخه گل رزی که در زمان حیات به کسی می دهید
به مراتب بهتر از یک دسته گل ارکیده ای است که روی سنگ قبر او می گذارید . . .
.
.
.
بر همان عهد که با یاد و خیالت بستم
یاد من هم نکنی باز به یادت هستم . . .
.
.
.
چه غریبند دوستت دارم هایی که نوشته میشوند ولی خوانده نمیشوند . . .
.
.
.
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام
“رفت و آمد”
یا
“آمد و رفت” ؟
آدمها میروند که برگردند ، یا میآیند که بروند . . . ؟
.
.
.
نم نم عشقت را با دریا محبت دیگران عوض نمیکنم . . .
.
.
.
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …
اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .
.
.
.
توی دنیا آدمهای زیادی رو تختهای دونفره میخوابن
اما قشنگ اینه که بعضی آدمها روی تختهای یک نفره بیاد هم بیدارن . . .
.
.
.
بعد رفتنت دوچیز مرا گریاند،یکی رفتن بی بهانه ات و دیگری ماندن بیهوده خودم
.
.
.
خدایا
دیگر میترسم از آدم هایی که عاشق نمیشوند
ولی عاشق کردن را خوب بلد اند . . .
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5