عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحيمْ♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ* ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تبادل لینک 






آمار مطالب

:: کل مطالب : 881
:: کل نظرات : 84

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 4
:: باردید دیروز : 72
:: بازدید هفته : 88
:: بازدید ماه : 137
:: بازدید سال : 20197
:: بازدید کلی : 107572

RSS

Powered By
loxblog.Com

امروز هم گذشت
سه شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 17:4 | بازدید : 546 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

 

یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم

امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
گرمی مهر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
فقط صدایی مبهم
قول داده بودی برایم سیب بیاوری
سیب سرخ خورشید
سیب سرخ امید
یادت هست؟؟؟
و رفتی و خورشید را هم بردی
و من در این کوچه های تنگ و تاریک
سرگردانم و منتظر
برگی از زندگی ام را ورق میزنم
امروز به پایان دفترم نزدیکم..


|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
داستان دو عاشق خجالتی...!
سه شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 17:2 | بازدید : 538 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

 

                           

وقتی سركلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود كه كنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می كرد.
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می كردم كه عشقش متعلق به من باشه. اما اون توجهی به این مساله نمی كرد.
آخر كلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست. من جزومو بهش دادم.بهم گفت: "متشكرم" و گونه من رو بوسید.

می خوام بهش بگم، می خوام كه بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم. من عاشقشم. اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمی دونم.

تلفن زنگ زد. خودش بود. گریه می كرد. دوست پسرش قلبش رو شكسته بود. از من خواست كه برم پیشش. نمی خواست تنها باشه. من هم اینكار رو كردم. وقتی كنارش رو كاناپه نشسته بودم. تمام فكرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو می كردم كه عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس، خواست بره كه بخوابه، به من نگاه كرد و گفت : "متشكرم " و گونه من رو بوسید.


|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
:: ادامه مطلب ...
اس ام اس های عاشقانه ی دلتنگی جدید و تاپ امروز
دو شنبه 9 اسفند 1389 ساعت 17:47 | بازدید : 520 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

اس ام اس های عاشقانه ی دلتنگی جدید

دل تنگیهامو بردار پیش خودت نگهدار
وقتی که تنها شدی منو به یادت بیار
.
.
.
.
وقت دل تنگ میشم پشت در قلبت هی در می زنم
پس هر وقت قلبت میزنه بدون دلم برات تنگ شده
.
.


|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
اس ام اس تصویری اسفند جدید 89 |پیامک 2011 تصویری جدید
دو شنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:55 | بازدید : 607 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

اس ام اس تصویری اسفند جدید 89

 

___ /??\___                        
'—O------O—'              >---> O

Nagi be yadam naboodi ! bebin too fekr to boodam mashin zad behem mordam


|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
اس ام اس زیبای سخنان بزرگان
دو شنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:52 | بازدید : 599 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

اس ام اس زیبا سخنان بزرگان – اس ام اس فلسفی

 


 

شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است

دلت را جایی…حوالی خدا…چهار میخ کن که با رفتن این و آن  نــــرود!!.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
اگر....
دو شنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:47 | بازدید : 522 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

اگر ماه بودم به هرجا که بودم


سراغ تورا از خدا می گرفتم

و گر سنگ بودم به هرجا که بودی

سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید

شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی به هرجا که بودم

مرا می شکستی مرا میشکستی

 

                                   


|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
کبوتر شد و رفت
دو شنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:45 | بازدید : 458 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است؟ غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت

روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود


مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
داستان کوتاه ” شرط عشق ” حتما بخوانید
چهار شنبه 4 اسفند 1389 ساعت 11:51 | بازدید : 495 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

 

داستان کوتاه ” شرط عشق

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.

مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.

موعد عروسی فرا رسید.

 

زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود.

همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،

مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.

مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.


|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
داستان “عشق و دیوانگی”
چهار شنبه 4 اسفند 1389 ساعت 11:44 | بازدید : 477 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

 

 

زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛.
فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند.
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا” قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا”
فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم….

و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول
کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به
شمردن ….یک…دو…سه…چهار…همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
هوس به مرکز زمین رفت؛
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه…هشتاد…هشتاد و یک…
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست


|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
:: ادامه مطلب ...
زندگی دوباره اجزای بدنم
سه شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 10:49 | بازدید : 520 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

شاید روزی فرا برسد که حسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای

که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است

و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است

و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.

در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه

زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید.

بگذارید آن را بستر زندگی بنامم .

بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند


|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
:: ادامه مطلب ...